چند ساعتی یک بار اپیزود های چند ثانیه ای دارم. ناگهانی اشک هایم جاری می شود و ناگهانی به حالت بی تفاوتی قبلم باز میگردم. فکر میکنم جسمم می فهمد که اگر فریاد درونیم را یکباره رها کند، تکه تکه خواهم شد. پس زدن احساساتم خیلی سخت است. دلم برای جسمم می سوزد. خوب دارد تحمل میکند. 

حالا می فهمم علی را. همیشه میگفتم چطور یک نفر می تواند چندین سال بماند و بعد دیگر کسی را نخواهد. می فهمم. حالا تمام شعر ها را درک میکنم. 

دلم هیچکس دیگر را نمی خواهد، دلم هیچ ابراز علاقه ای نمی خواهد، دلم هیچ اغوش دیگری را نمی خواهد. 

این غم، مرا از پا در خواهد اورد.


وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

نه باید ها

مثل همیشه اخر حرفم و حرف اخرم را با بغض می خوانم

عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره میکنم

باشد برای روز مبادا

اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست

ان روز هرچه باشد

روزی شبیه دیروز، روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند

شاید امروز نیز روز مبادا باشد

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

نه باید ها

هر روز بی تو روز مباداست

ایینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند

ایینه ها که دعوت دیدارند

دیدار های کوتاه، از پشت هفت دیوار

دیوارهای صاف، دیوارهای شیشه ای شفاف

دیوارهای تو، دیوارهای من

دیوارهای فاصله بسیارند

آه.

دیوارهای تو همه ایینه اند

ایینه های من همه دیوارند

 قیصر امین پور


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ جدید نیما کامپیوتر محصولات نانو تمیزکننده نانو اسپری ماشین نانو عطرینه جوراب نانو برنامه نویسی و طراحی زرین Annie آموزش بازاریابی مدیر ایده آل کالای خواب کيک و شيريني Bryan